هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری با سلام من با راه انداختن این وب قصد دارم کمک کوچکی به جامعه اسلامی بکنم و دین خود را به شهدا ادا کنم در ضمن کپی برذاری از مطالب آزاد است
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





 

butterfly and sky - sky, nature, delicate, butterfly

پیاده میروی قدم به قدم تا کرب و بلا و مدام شلمچه را به خاطر می آوری.

مرا هم یادت می آید؟

آنجا که میگفتی ولاحول ولاقوة الا بالله شاید من کنارت بودم

یادت هست انفجار ، آتش ، خون ؟ زیر آن پل  جنازۀ عراقیها زیر دست و پا! لعنت به جنگ!

چرا مرا نمیدیدی؟ مرا یادت نیست؟

یادت آمد؟ خداراشکر!

زیرلب میگویی : آری زمین به رقص آمده بود از سمفونی ریتم دار بمبها و گلولۀ خمپاره ها. آری یادم هست که گفته شد تمام جنگ یک طرف و شلمچه یک طرف، از شدت و سختیِ نابرابری، از نفرات و تجهیزات زیاد دشمن . تمام کفر در مقابل تمام ایمان! تمام کشورهای مخالف انقلاب در مقابل تعداد اندک بسیجیان ایران.

لعنت به این همه قساوت!

می گویم یادت هست آن ترکش طلایی را که آمد و خورد به تو . گرم بودی نفهمیدی چه شد. خون جاری بود و تو مشغول کار خود ! مجروحی را بدوش میکشیدی...

تشنگی ات یادت هست؟ راستی من کجا بودم؟؟ 

یادم آمد! میرفتم تا برایت آب بیاورم .

پس چرا تمام این قمقمه ها خالیست . لعنت به جنگ!

هنوز صدای نالۀ مجروحان بگوش میرسد و قدمهای تو ! چه تند میروی! چه میگویی؟ چه زمزمه ای؟ که شلمچه کربلای ایران بود؟ شلمچه کربلای ایران ؟ چه ذکر زیبایی! پس برای همین خاک شلمچه بوی عطر میدهد؟

یادت هست چه غروب زیبایی داشت ؟

می دیدی خورشید طلایی را که سرخ میشد؟ مثل تن های درخشانی که به خون آغشته می گشت چقدر خورشید روی زمین افتاده بود!

من آن روزها کنارت بودم.............

راستی کتاب خاکهای نرم کوشک را خوانده ای؟ این را جوانی از من میپرسد که دل و دینش را به شهید برونسی داده و تمام شده و رفته است! میگویم بلی خوانده ام و میدانم که در جای جای این جبهه یاس کبود میروئید .

هرجا که شهیدی به زمین می افتاد عطر نرگس میپیچید.

و در دل شبهای تار و در تنهاییِ قلبهای کوچک بسیجیان، ماه کامل پدیدار

میگشت......

می ایستی و با چشمهای بارانی ات به من نگاه میکنی. نور نگاهت چشمهایم را میزند!

و تو دوباره تند تند تند راه می روی.....

مرا جا می گذاری و  میان اشعه های نور در خورشید محو میشوی.......



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در یک شنبه 19 بهمن 1393 |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان معبری تا آسمان و آدرس ma810.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.