درباره ما
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
دیگر امکانات
|
خدایا ! از یک سوی باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند،هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود.چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم...
بخشی از وصیت نامه شهید حسین علی یاری نسب
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در یک شنبه 26 بهمن 1393
|
سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون
«خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون»
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در یک شنبه 26 بهمن 1393
|
نام : شاهرخ ضرغام
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در پنج شنبه 23 بهمن 1393
|
حضرت آیت الله خامنه ای نیروها و جریان های دخیل در بحران فعلی عراق را در دو سطح تحلیل می کنند. سطح اول و ظاهری آن گروه های تکفیری هستند که با شعار اسلام ناب تلاش دارند تا با شعله ور ساختن اختلاف مذهبی جریان های مذهبی در کشورهای اسلامی را به جنگ با هم بکشانند. از منظر آیت الله خامنه ای این افراد در حقیقت ابزار و وسیله ی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای هستند و به عنوان نیروهای اجاره ای مطابق میل اجاره کنندگان سفارش می پذیرند. گروه تکفیری داعش از جمله این نیروها هستند که در سوریه و عراق با دلارهای نفتی برخی از کشورهای منطقه برای اهداف انان به جنابت های مختلف ومتعدد انسانی با شعار اسلام دست زدند. آیت الله خامنه ای پیش تر در بیانات مراسم سالگرد ارتحال امام (ره) به این نکته اشاره داشته اند که دشمن اصلی این گروه نیستند بلکه دشمن اصلی آنانی هستند که این گروه را تحریک کرده و آنان را مسلح می سازند. ” امروز یک عدهاى در بخشهاى مختلف دنیاى اسلام بهنام گروههاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهاى بدى میکنند، کارهاى زشتى میکنند؛ اما اینها دشمنهاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى میکنند، حماقت میکنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک میکند، آن کسى است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسى است که وقتى انگیزهى آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزهدار میکند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مىافشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویسهاى امنیتى و اطلاعاتى است. لذا ما مکرر گفتهایم این گروههاى بىعقلى را که به نام سَلَفىگرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله میکنند، دشمن اصلى نمیدانیم؛ ما شما را فریبخورده میدانیم؛ به اینها گفتهایم: لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى ما اَنا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین؛ (۸) تو اگر خطا میکنى، اشتباه میکنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت میبندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمیدانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع میکنیم، هر کسى به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعى است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلى نیستند، فریبخورده هستند. دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نهچندان پنهانى است که از آستین سرویسهاى امنیتى بیرون مىآید و گریبان مسلمانان را میگیرد و آنها را به جان هم مىاندازد.” (بیانات در تاریخ ۹۳/۳/۱۴)
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در پنج شنبه 23 بهمن 1393
|
انقلاب بيش از هرچيز براي ما يك ابتلاي الهي و يك آزمايش تاريخي و اجتماعي است و در جريان اين ابتلا بايد رنج، محروميت، مصايب و ناملايمات را با آغوش باز بپذيريم و در برابر آشوبها و فتنهها با خلوص و شهامت بايستيم و از طولاني شدن اين ابتلا و افزايش سختيها و ناملايمات نهراسيم، زيرا علاوه بر اينكه خود را از قيد آلودگيهاي شركين و وابستگيها، پاك و خالص ميكنيم، انقلابمان و حركت امت شهيدپرور، عميقتر و استوارتر ميشود و از انحراف و شكست مصون ميماند.
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در پنج شنبه 23 بهمن 1393
|
حاج همت ميگفت: روحيهام خراب كه ميشد ميرفتم پيش بروجردي، ده دقيقه مينشستم سرحال ميشدم، ميآمدم سركارم. مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در پنج شنبه 23 بهمن 1393
|
علت فریاد های آیت ا... بهجت در پایان نماز چیست؟؟؟؟؟
تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره) میخواندند را دیدم و لذت بردم. تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم. یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … . کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم. به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه … یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟ سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول! خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم. یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.» این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد. مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه 21 بهمن 1393
|
عملیات مسلم ابن عقیل حاج بهزاد می گفت :
تا رمز عمایات رو گفتم دیدم ستون از هم باز شد.
دیدم قمقمه ها رو دارن خالی میکنن ، گفتم ۱۵ کیلومتر راهه چرا آب رو بیرون
میریزید ؟؟
گفتن : مگه خودتون رمز عملیات رو نگفتی یا ابوالفضل العباس (ع)؟؟؟
ما حیا می کنیم با خودمون آب برداریم و با رمز یا ابوالفضل العباس (ع) بریم
عملیات !!
حاج رحیم می گفت بچه های این عملیات رو شهداشونو خودم از منطقه
مندلی آوردم . میگفت : خدا میدونه !!! بعضی هاشونو میدیم دَر قمقمه ها
باز و آبی نبود....
رو پیراهنشون نوشته بودند :
قربان لب تشنه ات ابوالفضل العباس (ع)
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه 21 بهمن 1393
|
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه 21 بهمن 1393
|
مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه 21 بهمن 1393
| طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان معبری تا آسمان و آدرس ma810.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
|